سر کلاس معارف بودیم
وسط امتحان کتاب باز کردم
بغلیم گفت تقلب می کنی؟
گفتم پ نــه پ دارم درس می خونم
رفتم تو آپارتمان دارم گوشت قربونی بین همسایه ها پخش میکنم
یارو میپرسه نذریه؟
میگم پ ن پ با خود گوسفنده مشکل داشتیم کشتیمش
رفتیم رستوران
گارسون : چیزی میل دارین
من : پَ نَ پَ اومدیم ببینیم اگه تو اشپزخونه چیزی کم دارین بریم بگیریم
پسر خالم با فک و فامیل خودش و نامزدش رفته محضر !
حاجیه می گه سلامتی اومدین عقد کنید؟
اونم در اومده گفته پـَـــ نــه پـَـــ اومدم نن جونمو برای شما صیغه کنم ، اینارم آوردم شاهد !