این شهرشهرِ قصه های مادر بزرگ نیستکه زیبا و آرام باشدآسمانش راهرگز آبی ندیده اممن از اینجا خواهم رفتو فرقی هم نمی کندکه فانوسی داشته باشم یا نهکسی که می گریزداز گم شدن نمی ترسد.