حکیمی هر وقت دلش می گرفت با خرش درد دل می کرد
من هم الان دلم گرفته
کجایی؟
اون صورت مظلومت اون چشمای پر اشکت اون نگاه پرخشمت
منو یاد کسی می ندازه که توی عروسی شام گیرش نیومده