چند دقیقه وقت داری!

سرگرمی وتفریحی-پیامک اس ام اس-داستان کوتاه-فال روزانه-اپدیت نودوسریال نود32-عکس داغ-لباس عروس -لباس مجلسی-لباس زنانه دخترانه -مدل های جدید مانتو-

چند دقیقه وقت داری!

سرگرمی وتفریحی-پیامک اس ام اس-داستان کوتاه-فال روزانه-اپدیت نودوسریال نود32-عکس داغ-لباس عروس -لباس مجلسی-لباس زنانه دخترانه -مدل های جدید مانتو-

عشق از دیدگاه متولدین 12 ماه سال!!

عشق از دیدگاه متولدین 12 ماه سال!!


 

 

 

متولدین فروردین ماه :


به سوی من بیا
تاتو را حس کنم
و دنیا خواهد دید
داستان عشقی سوزان را
که شعله اش در قلب من خواهى بود

به هنگام عاشقی گویی در دنیای شوالیه ها و پرنسس ها سر میکند.
قلبا عاشق است و در عشق پا بر جاست.

   ادامه مطلب ...

عشق از دیدگاه متولدین 12 ماه سال عشق عشق از دیدگاه عشق از دیدگاه متولدین 12 ماه عشق از دیدگاه متولدین ماهها
مدیر پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 13:25
0 نظر

135

به دیدارم بیا 
من 
دلم 
تنهاییم 
انتظارت را میکشیم 
نه 
نیا ، میترسم غرق شوی اینجا میان این همه نبودنت !!

اس ام اس تنهایی 93 اس ام اس دلتنگی اس ام اس عاشقانه و دلتنگی اس ام اس رمانتیک وعاشقانه اس ام اس عاشقانه اسفند 92 اس ام اس عاشقانه بهار عشق
مدیر دوشنبه 18 فروردین 1393 ساعت 22:37
0 نظر

2

به دیدارم بیا 
من 
دلم 
تنهاییم 
انتظارت را میکشیم 
نه 
نیا ، میترسم غرق شوی اینجا میان این همه نبودنت !!

اس ام اس عاشقانه اس ام اس عاشقانه جدید اس ام اس عاشقانه جدید 92 اس ام اس عاشقانه و دلتنگی اس ام اس عاشقانه زیبا اس ام اس عاشقانه93 عشق اس ام اس عاشقانه بهار اس ام اس رمانتیک وعاشقانه SMS Asheghaneh
مدیر شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 21:17
0 نظر

1

دوستت دارم 
مانند آن آرزویی که نباید !
مانند آن خواسته ای که هرگز !
مانند آن لبخندی که مبادا برلب 

بی تو بیایید . . .


اس ام اس رمانتیک وعاشقانه اس ام اس عاشقانه اس ام اس عاشقانه جدید اس ام اس عاشقانه و دلتنگی اس ام اس عاشقانه بهار عشق
مدیر شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 21:15
0 نظر

داستان کوتاه : رنگ عشق

دختری بود نابینا

که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنیا تنفر داشت
و فقط یکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنین گفته بود
« اگر روزی قادر به دیدن باشم
حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم
عروس **** گاه تو خواهم شد »

***
و چنین شد که آمد آن روزی
که یک نفر پیدا شد
که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد
و دختر آسمان را دید و زمین را
رودخانه ها و درختها را
آدمیان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست

***
دلداده به دیدنش آمد
و یاد آورد وعده دیرینش شد :
« بیا و با من عروسی کن
ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام »

***
دختر برخود بلرزید
و به زمزمه با خود گفت :
« این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ »
دلداده اش هم نابینا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسری با او نیست

***
دلداده رو به دیگر سو کرد
که دختر اشکهایش را نبیند
و در حالی که از او دور می شد گفت
« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی »

عشق تنهایی وصال یار
مدیر شنبه 24 اسفند 1392 ساعت 23:53
0 نظر