من نام کسی نخوانده ام الا تو
با هیچ کسی نمانده ام الا تو
عید آمد و من خانه تکانی کردم
از دل همه را تکانده ام الا تو
قهر که می کنید مراقب فاصله ها باشید
بعضی ها همین حوالی منتظر جای خالی برای نشستن می گردند
من بودم… تو… و یک عالمه حرف…
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان میداد!
کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی یک آه چقدر وزن دارد…
دوست و دَست بسیار است
اما دَست دوست اندک
به حیف نون میگن بابات مرده میگه نه بابا اصلا امکان نداره
میگن والله مرده , میگه آخه تا حالا اصلا سابقه نداشته !
ما بخارشیشه ایم
نازمون کنی اشکمون درمیاد
چه برسه فراموشمون کنی
بعضی ها را در جواب باید شست
تا لجن ها همه خوشحال شوند که
کثیف تر ار خودشان هم هست
برای جدایی دل و جرأت می خواهم
جرأتش را دارم دلم را پاس بده!
قلبم را به کفشهایت میدوزم
تا باهرقدم که دورتر میروی زخمی تازه بردارد
تو را من “تو” کردم و گرنه”او” هم زیادت است
یه زمانی میگفتن از تو چشماش میشه فهمید راست میگه یا دروغ
اما حالا دیگه انقد توانمند شدن یعنی با چشماشونم دروغ میگن!
اخرین بار که من از ته دل خندیدم علتش پول نبود
انعکاس جوک هر روز نبود
علتش، چهره ی ژولیده ی یک دلقک ،یا زمین خوردن یک کور نبود…
من به من خندیدم!
که چو یک دلقک گیج نقش یک خنده به صورت دارم و دلم میگرید..!
زندگی هیچوقت اندازه تنم نشد
حتی وقتی که خودم برای خودم بریدم و دوختم.
تا تویی در خاطرم با دیگران بیگانه ام
با خیالت همنشین با دوریت دیوانه ام
سلامتی استادی که سرجلسه امتحان دید برگم سفیده
اومد درگوشم گفت نگران چی هستی؟
اسمتو بنویس بقیش بامن!
(ولی حیف بیدارشدم بقیه خوابمو ندیدم )
هیچ بارانی معرفت تو را از کوچه قلبم نخواهد شست
حتی سیلاب فراموشی..
در دهکده تو خبر از بوی ریا نیست!
چون نیست ریا هیچکس انگشت نما نیست
ما طالب مهریم و دل ازعاطفه لبریز
دل صاف تر از تو به خدا هیچ کجانیست
بوی نو شدن می آید
ولی تو همیشه رفیق کهنه من بمان