هر چند نمیدانم خواب هایت را با که شریک می شوی
اما هنوز شریک تمام بیخوابی های من تویی
برای من مهم نیست که وقتی کسی تنهاست به فکر من باشه
برای من این مهمه که وقتی اطرافش شلوغه
قلبش به خاطر من میتپه
تو رفته ای که بی من تنها سفر کنی
من مانده ام که بی تو شبها سحر کنم
تو رفته ای که عشق من از سر بدر کنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم
تنهایی یعنی
من یه موبایل دارم که صدای زنگش رو یادم نمیاد
فکر تنهایی نباش
تنهایی خودش تنهاست
تنها به فکر کسی باش
که بی تو تنهاست
دارد باران می بارد و داغ تنهایی دلم تازه می شود
از ابتدای خلقت هم سخن از تنها سفر کردن نبود
من تورادوست دارم
تو دیگری را
دیگری دیگری را
اینچنین است که همه تنهاییم
ازطرف اونی که تنهاست تنها اومده تنها میره تنهاش میزارن
تنها نمیزاره تنها یه آرزو داره اونم اینه که تو تنهاش نذاری…
چون خیالت همه شب مونس و دمساز من است
شرم دارم که شکایت کنم از تنهایی
روزهایـی کـه بـی تـو می گـذرد
گـرچه بـا یـاد تـوست ثـانـیه هـاش
آرزو بـاز می کـشد فـریـاد:
در کـنار تـو می گـذشت٬ ای کـاش!
رفتم که نبینی پریشان شدنم را
غمناک ترین لحظه ی ویران شدنم را
در خویش فرو رفتم و در خویش شکستم
تا تو نبینی غم تنها شدنم را