در همین حسرت که یک شب راکنارت مانده ام
در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام
سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام . . .
کوه نیستی ، اما صدایت که می زنم
شعر و شور و عشق به من باز می گردد . . .
پر از شور و سراسر مهربانی ست
کمی سبز و کمی هم آسمانی ست
شده متن تمامی خبرها
دو چشمت سومین جنگ جهانی ست !
برای دوست داشتنت
از من دلیل می خواهند نازنین
چشمانت را قرض می دهی !؟
ای سبزترین خاطره در باغ وجودم
دیشب به حضورت غزلی ناب سرودم
گفتند که چه داری از این هستی دنیا ؟
گفتم که رفیقی هست همه بود و نبودم . . .
خیلی دور هم که بروی نقطه نمیشوی
سه نقطه میشوی در شعرهایم !
یاد چشمهایت ، هنوز هم آتشم می زند
چه حقیرست این زمستان ، با تمام سرمایش . . .
” ماه همیشه پشت ابر نمیماند ”
گاهی پشت پلکهای تو
روی شانه من بخواب میرود . . .
شب مانده و پروانه من منتظر است
تا صبح غزل خانه من منتظر است
هر وقت دلت هوای باریدن داشت
برگرد بیا شانه من منتظر است . . .
تاپتاپِ قلبت
موسیقی بیکلامیست ، که روانشناسان
برایم تجویز کردهاند . . .
همیشه رفتن بهترین نیست
گاهی میان رفتن و ماندن هیچ فرقی نیست
چه قهر باشیم چه آشتی
اصل درست این است که عزیزان ما در خانه ی دل ما جای دارند . . .
عشق تو به تار و پود جانم بسته است
بی روی تو درهای جهانم بسته است
از دست تو خواهم برآرم فریاد
در پیش نگاه تو زبانم بسته است . . .
زمستان است
نیمکتی تنها در پارک نشسته است
من تنها بر نیمکت و تو تنها در من
می بینی ؟
چه در همیم و تنها ؟
اونقدر مرامت فابریکه که تو هیچ نمایندگی قطعاتش پیدا نمیشه !
قدیم ها سلام سلامتی می آورد
الان سلام خداحافظی می آورد . . .
شب ها بیشتر می خواهمَت
نه این که روز
نخواهم
نه
اما حسادت ماه برایم
جالب است