چند دقیقه وقت داری!

سرگرمی وتفریحی-پیامک اس ام اس-داستان کوتاه-فال روزانه-اپدیت نودوسریال نود32-عکس داغ-لباس عروس -لباس مجلسی-لباس زنانه دخترانه -مدل های جدید مانتو-

چند دقیقه وقت داری!

سرگرمی وتفریحی-پیامک اس ام اس-داستان کوتاه-فال روزانه-اپدیت نودوسریال نود32-عکس داغ-لباس عروس -لباس مجلسی-لباس زنانه دخترانه -مدل های جدید مانتو-

مرد خسیس و طلاهایش

در زمانهای دور مردی ژنده پوش بود ، این مرد طلاهای با ارزشی داشت اما بسیار خسیس بود و زندگی فقیرانه ایی برای خود درست کرده بود . طلاها را در کیسه ایی ریخته و هر شب سوراخی حفر می کرد و آنها را در آن پنهان می ساخت و این کار را هر شب تکرار می کرد . بلاخره در یکی از آن شب ها دزدی او را دید و پی به رازش برد و بعد از رفتن مرد خسیس سوراخ را باز کرد و طلا ها را دزدید و برد .

آن شب مرد خسیس کابوس دزدیده شدن طلاهایش را دید صبح زود به طرف سوراخ که در کنار دیوار باغی کنده بود دوید و فهمید کابوس اش حقیقت داشته در کنار سوراخ نشست و گریست فریاد و فغان می کشید مسافری که از آنجا می گذشت علت نالانی مرد خسیس را پرسید و او ماجرا را گفت .
مسافر گفت چرا طلاها را در داخل خانه ات پنهان نکردی تا هر وقت خواستی از آنها برای خرید استفاده کنی .
مرد خسیس فریاد کشید و گفت : مردک من طلاهایم را خرج کنم . مگر آنها را از سر راه یافته ام ! کور خوانده اید من طلاهایم را خرج چیزهای بی ارزش نمی کنم .
مسافر از تغییر حالت و حرفهای مرد خسیس شگفت زده شده بود . حکیم ارد بزرگ می گوید : خسیس خود را بیمار و بیچاره می سازد . 
مسافر سکه طلایی به مرد خسیس داد و گفت این را بگیر و سوراخ کندن ، را فراموش کن ، اما مرد خسیس تا روزی که زنده بود این کار را ادامه داد . 

زندگی خائنین

مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به  او گفت : 

-  می  خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :   

-   نام دختر چیست ؟   مرد جوان گفت :

-   نامش سامانتا است و  در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید  و گفت :

-  من متاسفم به جهت  این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج  کنی چون او خواهر توست . خواهش می کنم از این موضوع چیزی  به مادرت نگو . مرد جوان نام سه دختر دیگر را  آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود . با  ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت :

-  مادر من می خواهم  ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او  خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت :   

-  نگران نباش پسرم .  تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی .  چون تو پسر او نیستی . . . !

 

داستان کوتاه : مرام ما ایرانیان

http://tradea.org/uploads/o/orodism/1542.jpg


پدر فلسفه اردیسم "حکیم ارد بزرگ" جمله بسیار عبرت آموزی دارد او می گوید : (از مردم غمگین نمی توان امید بهروزی و پیشرفت کشور را داشت .) و در جای دیگر می گوید : (آنکه شادی را پاک می کند ، روان آدمیان را به بند کشیده است . )
شادی پی و بن شتاب دهنده رشد و بالندگی جامعه است شاید اگر این موضوع مورد توجه سلوکیان غم پرست و جنگجویان عرب و مغولهای متجاوز بود دامنه حضور آنها در سرزمین های تحت سیطره شان بیش از آن می شد که امروز در تاریخ می خوانیم .
آنچه ایرانیان را محبوب جهانیان نموده وجود خصلت شادی و بزم در میان آنان در طی تاریخ بوده است . خویی که با سکته هایی روبرو بوده اما پاک شدنی نیست . شادی ریشه در پاک زیستی ما دارد برای همین استثمارگر و یاغی نشدیم چون شادی را در دوستی دیدیم همانگونه که حکیم ارد بزرگ می گوید : (شادی کجاست ؟ جایی که همه ارزشمند هستند .) عزت و احترام هم را حفظ می کنیم و یکدیگر را دوست می داریم و به حقوق خویش و هم میهنانمان احترام می گذاریم اینست مرام ما ایرانیان ...

منبع:da3tanekotah.persianblog