کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند !
یکی که گم شود دیگری محکوم به آوارگیست . . .
او راحت از من گذشت
خدایا از او راحت نگذر …
قفس یعنی دهان من
وقتی زبانم روی اسم تو قفل می شود
زمستان سرد نیست درد است
وقتی دست هایم تنها خودم را به آغوش می کشند !
قانون جاذبه را سیب کشف کرد
وقتی آدم برای حوایش بهشت را هم فروخت !
از نگاهت تا دلم رنگین کمان گل می کند
با تو باید مثل باران حرف زد !
با من رفت و آمد نکن
رفتن فعل قشنگی نیست
با من فقط راه بیا …
جاده لحظه به لحظه با من می آید
گویی کنجکاو است که برای دیدار چه کسی چنین بیتابم !!!
بس کن چقدر خیره به امواج می شوی ؟
دریا که مثل چشم تو زیبا نمی شود !
تو را دارم ای گل جهان با من است
تو تا با منی جان جان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است
اگر هیچوقت بعد از هر لبخندی خدا را شکر نمیکنید
حقی نخواهید داشت بعد از هر اشکی از او گله مند باشید
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جانِ نو، خورشیدوار
امروز را به باد سپردم
امشب کنار پنجره بیدار مانده ام
دانم که بامداد
امروز دیگری را با خود می آورد
تا من دوباره آن را
بسپارمش به باد
کسی رو که دوستش داری، چند وقت یکبار بهش یادآوری کن
تا فراموش نکنه قلبی برایش میتپد
تو را دارم ای گل جهان با من است
تو تا با منی جان جان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است
اگر هیچوقت بعد از هر لبخندی خدا را شکر نمیکنید
حقی نخواهید داشت بعد از هر اشکی از او گله مند باشید
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جانِ نو، خورشیدوار
امروز را به باد سپردم
امشب کنار پنجره بیدار مانده ام
دانم که بامداد
امروز دیگری را با خود می آورد
تا من دوباره آن را
بسپارمش به باد
کسی رو که دوستش داری، چند وقت یکبار بهش یادآوری کن
تا فراموش نکنه قلبی برایش میتپد