به سنی رسیده ایم که دلمان می خواهد قلبی برایمان بتپد و این هوس نیست ...به سنی رسیده ایم که هر نرسیدن مساوی ست با مرگی دیگر و این فاجعه ست ! به سنی رسیده ایم که دیگر عروسک و ماشین کوکی نیازهایمان را برطرف نمی کنند ...
– و باز نیاز فعلی هوس نیست – خواستن است آنهم ناب ِ ناب ...
بیا از عشق ورزی به دیگری نهراسیم .خجالت زده نشویم .. که این اوج درماندگی ست ...
تو – عزیز ِ همیشه مطمئنم که غیر از منی و حتما کسی را داری...
من گرچه بی تجربه ولی می دانم که چقدرخوب است کسی را داشتن..
پس همین حالا این غرور سرد را به فراموشی سپار ،
برخیز و به عزیزت زنگی بزن ...!
لحظات خوب ، برگشت پذیر نیستند .. برخیز ...