بلند شو و همراه کلاغ قصه ها به خانه ام بیا
اینجا یکی از بودهای قصه سال هاست
چشم انتظار آن یکی نبود نشسته است !
تنم لرزید وقتی لبخند غریبه
سردی نگاهش را آب کرد …
او رفت همین …
قصه ام کوتاه بود به سر رسید !
کلاغ جان تو هم برو شاید جایی دیگر قصه ای زیبا منتظرت باشد !