چند دقیقه وقت داری!

سرگرمی وتفریحی-پیامک اس ام اس-داستان کوتاه-فال روزانه-اپدیت نودوسریال نود32-عکس داغ-لباس عروس -لباس مجلسی-لباس زنانه دخترانه -مدل های جدید مانتو-

چند دقیقه وقت داری!

سرگرمی وتفریحی-پیامک اس ام اس-داستان کوتاه-فال روزانه-اپدیت نودوسریال نود32-عکس داغ-لباس عروس -لباس مجلسی-لباس زنانه دخترانه -مدل های جدید مانتو-

سالک تعهدش به همه‌ی مردم د‏نیا بود

در سال 1939 ‏، مرد 25 ‏ ساله‌ای بنام جوناس سالک تحصیلاتش را در دانشکده‌ی پزشکی نیویورک به پایان رساند. او قبلاً دلش می‌خواست که وکیل شود، اما در فاصله‌ی فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و ورود به کالج، علاقه‌اش از قوانین کشوری به قوانین طبیعت جلب شد و به این نتیجه رسید که می‌خواهد پزشک شود. شاید دلیل تغییر تصمیمش این بود که مادرش او را از خواندن درس حقوق منع کرد. او سال‌ها بعد گفت: «مادرم فکر نمی‌کرد که بتوانم وکیل خوبی بشوم. شاید به این دلیل که هرگز در جر و بحث با او نتوانستم موفق باشم». پدر و مادرش که هر دو کارگر مهاجر بودند، از اینکه پسرشان دکتر شده بود، به خود می‌بالیدند. او اولین عضو این فامیل بود که به تحصیلات عالی دست یافته بود. 

‏با آنکه سالک پزشک شده بود، اشتیاق و میل باطنی‌اش این بود که پژوهشگر شود. او تحت تأثیر بحث‌های علمی متناقض دو تن از استادانش تصمیم گرفت که در زمینه‌ی ایمنی شناسی مطالعه کند و از جمله درباره‌ی آنفلوانزا به تحقیق بپردازد. در سال دوم دانشکده‌ی پزشکی که فرصت یافت به مدت یکسال به تحقیق و تدریس بپردازد، به خواسته‌ی خود رسید. او می گوید: «به من گفتند اگر بخواهم می‌توانم دکترایم را در بیوشیمی بگیرم، اما ترجیح دادم به تحصیلاتم در پزشکی ادامه دهم، شاید دلیلش این بود که همیشه دلم می خواست به بشریت، یا به تعبیری، به عده‌ی کثیری از مردم و نه چند مورد به تنهایی، خدمت کنم.»
‏در سال 1947، سالک رئیس آزمایشگاه ویروس شناسی در دانشگاه پیتسبورگ شد. در این جا بود که درباره‌ی ویروس فلج اطفال شروع به بررسی کرد. در آن زمان فلج اطفال بیماری وحشتناکی بود که بسیاری از کودکان قربانی آن بودند. بیماری فلج اطفال در تابستان سال 1916، 27000 ‏ نفر را فلج کرد و 9000 ‏ نفر را هم به کام مرگ کشاند. از آن سال به بعد، همه گیری این بیماری بسیار شایع شد و در هر تابستان جمع کثیری از مردم برای پیشگیری از ابتلای فرزندانشان به این بیماری شهرهای بزرگ را ترک می کردند.
‏در نیمه نخست قرن بیستم بررسی‌های ویروسی هنوز مراحل اولیه‌ی خود را می‌گذراند. اما در سال 1948، گروهی از دانشمندان دانشگاه هاروارد در آزمایشگاه به موفقیت‌های شایان توجهی دست یافتند و توانستند مقادیر زیادی از این ویروس را تولید کنند و این سبب شد که مطالعات گسترده‌تری در زمینه‌ی این بیماری صورت گیرد. سالک از یافته‌های این دانشمندان استفاده کرد و به این فکر افتاد که واکسن فلج اطفال را تهیه کند.
‏سالک و همکارانش پس از چهار سال کار مداوم در دانشگاه پیتسبورگ توانستند در سال 1952‏ واکسن فلج اطفال را تهیه کنند. ابتدا واکسن روی کسانی که قبلاً به این بیماری مبتلا شده و از آن جان سالم به در برده بودند آزمایش شد، اما آزمایش واقعی شامل تزریق واکسن حاوی ویروس غیر فعال فلج کودکان به کسانی بود که هرگز به این بیماری مبتلا نشده بودند.
‏سالک اهتمام خود در زمینه‌ی کمک به مردم را با سال‌ها مطالعه، بررسی و پژوهش نشان داده بود. اما باور داشتن به کاری که انجام می‌دهید، یک مطلب است و متعهد بودن کامل به آن کار مطلبی دیگر. در تابستان سال 1952‏، جوناس سالک توانست داوطلبان سالم را علیه فلج اطفال واکسینه کند. از جمله کسانی که در این مرحله واکسینه شدند، می توان به خود سالک، همسرو سه پسرش اشاره کرد. سالک انسانی متعهد بود.
‏تعهد سالک مثمر ثمر واقع شد. امتحان واکسن موفق ازکار درآمد. در سال 1955 سالک و استاد پیشکسوت او، دکتر توماس فرانسیس
 ، 4 ‏میلیون کودک را واکسن زدند. در سال 1955‏، در امریکا 985/28 ‏مورد ابتلا به بیماری فلج اطفال گزارش شد. در سال 1956، این رقم به نصف کاهش یافت. در سال 1957، شمار بیماران به 5894 نفر رسید. امروزه به لطف کوشش‌های جوناس سالک و تلاش بعدی سایر دانشمندان، از جمله آلبرت سابین، فلج اطفال در امریکا دیگر وجود خارجی ندارد.
‏جوناس سالک 8‏ سال از عمرش را وقف از پای درآوردن فلج اطفال کرد، اما میل اصلی او کمک به مردم بود. سالک توانست به مردم همه دنیا خدمت کند و این را در قدم بعدی با ثبت نکردن این اختراع خود ‏به اثبات رساند. می‌توانید بگویید که سالک تعهدش به همه‌ی مردم د‏نیا بود.

                                                                                 کورش اسعدی بیگی

قدر دارایی‌هایتان را بدانید


سال‌هاست که «هارولدابوت» را می‌شناسم. او در شهر «ویب» ایالت میسوری زندگی می‌کند، او سابقاً مسئول امور مربوط به جلسات سخنرانی و کنفرانس‌های من بود. یک روز او را در یکی از خیابان‌های شهر کانزاس دیدم. او به من پیشنهاد کرد که حاضر است با اتومبیلش مرا به مزرعه‌ام در ناحیه‌ی «بیلتون» میسوری برساند. در طول راه از او سئوال کردم: چطور خودت را از نگرانی دور نگاه می‌داری؟ 
‏هارولد در پاسخ، داستان الهام‌بخشی را برایم تعریف کرد که هرگز آن را فراموش نمی‌کنم. هارولد می‌گفت: من بیش از اندازه نگران می‌شدم تا اینکه در یکی از روزهای بهاری سال 1934 ‏زمانی که مشغول پرسه زدن در یکی از خیابان‌های شهر ویب بودم منظره‌ای دیدم که نگرانی را برای همیشه به دست فراموشی سپردم. همه‌ی آن اتفاق بیشتر از ده ثانیه طول نکشید ولی بیشتر از ده سال به من درس زندگی داد و تجربه کسب کردم. دو سالی می‌شد که در آن شهر یک مغازه‌ی خواربار فروشی را اداره می‌کردم. ولی یک هفته‌ای می‌شد که مغازه را تعطیل کرده بودم، چون در تمام آن دو سال نه تنها سودی نبرده بودم که مقداری هم مقروض شده بودمبرای پرداخت بدهی‌هایم، چنانچه افزایش نمی‌یافت هفت سال وقت لازم داشتمهمان روزها در پی آن بودم که به بانک تجارت و معدن رفته و تقاضای وام کنمتا با گرفتن وام، برای یافتن کار به «کانزاس»بروم و کار دیگری دست و پا کنم، مثل آدم‌های خسته و وامانده در خیابان قدم می‌زدم و توانایی مبارزه و قدرت ایمان و امیدم را از دست داده بودم
‏در همین هنگام توجهم به مردی بی‌پا جلب شد که روی یک تکه چوب کوچک که چهار چرخ داشت نشسته بود و به کمک دو چوبی که در دست‌هایش بود، خود را به جلو می‌کشانید و سعی داشت عرض خیابان را طی کرده و به طرف دیگر خیابان برودمن زمانی به او رسیدم که از خیابان رد شده بود و حالا تلاش می‌کرد که خود را بلند کرده و وارد پیاده‌رو شود. ایستادم و شاهد تلاش کردن او بودم، که نگاه او در زمانی که چوب‌ها را در گوشه‌ای از جعبه قرار می‌داد با نگاهم برخورد کرد. مرد همراه با لبخند زیبایی سلام کرد و گفت: «صبح زیبایی‌ستاینطور نیست؟» با سر حرف او را تأیید کردم و به سرعت خود را در ذهنم با او مقایسه کردم و متوجه شدم که در قیاس با او چقدر ثروتمندم. من صاحب دو پای سالم بودم و به راحتی می‌توانستم به این‌طرف و آن‌طرف بروم و با این مقایسه از خودم شرمگین شدم به خود گفتم: او با وجود نداشتن پا می‌تواند این‌طور خوشحال و شاداب باشد و از زندگی خود لذت ببرد پس چرا من با وجود داشتن دو پای سالم نمی‌توانم اینگونه باشم؟ با چنین افکاری بود که احساس کردم نیرویی تازه در وجودم ریشه دوانده است. من تصمیم گرفته بودم از بانک یکصد دلار وام بگیرم ولی با دیدن آن مرد دارای چنان جرأت و جسارتی شدم که تصمیم گرفتم دو برابر آن مبلغ را وام بگیرم. قبل از آن می‌خواستم برای پیدا کردن کار به کانزاس بروم ولی پس از دیدن آن مرد تصمیم گرفتم که سر و سامانی به شغلم همان خواربار فروشی بدهم و مجدداً آ‏ن را انجام بدهم
‏وجود آن مرد باعث شد که با تجدید نظر در گرفتن میزان وام، توان و قدرت روحی‌ام افزایش یافته و نیرویی تازه برای از نو شرع کردن در من ایجاد شود. اکنون این جملات را بر روی آئینه‌ی حمام چسبانده‌ام تا هر روز آن را ببینم و بخوانم.


 دیل کارنگی

10 گام برای تغییر موفقیت آمیز "شغل"

آیا به کار جدیدی علاقمند شده اید؟ اگر چنین است پس باید وضعیت فعلیتان را به دقت بررسی کنید تا گزینه های مختلف کاری را بررسی کرده و شغلی را انتخاب کنید که برایتان رضایت بخش باشد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، 10 گام اساسی برای یک تغییر موفقیت آمیز شغلی وجود دارد:

1- رضایت شغلی فعلی خود را ارزیابی کنید. 

می توانید به صورت روزانه برخوردتان را نسبت به وضعیت شغلی خود یادداشت کنید و از جهت های مختلف رفتارهایتان را بررسی کنید. کدام یک از جنبه های کار فعلی تان را دوست دارید؟ و کدام یک از جنبه های کار فعلی تان را دوست ندارید. آیا نارضایتی شما به دلیل کارهایی است که باید در شغلتان انجام دهید؟ یا مربوط به محل کارتان است؟ آیا با همکارانتان ارتباط خوبی ندارید؟ تمام این موارد را به صورت روزانه یادداشت کنید.

2- ارزش ها، علایق و مهارت هایتان را ارزیابی کنید. 

مثل اگر بخواهید کایت سواری کنید رنگ مورد علاقه شما برای انتخاب کایت کدام است؟ برای اینکه مهارت ها و فعالیت های مورد علاقه خود را بشناسید میتوانید کارهایی را که در گذشته داوطلبانه انجام دادید و مسئولیت هایی را که به عهده داشتید یا پروژه هایی را که انجام دادید مرور کنید. شما باید همیشه در نظر داشته باشید که ارزش ها و مهارت های اصلی شما در شغل فعلی تان به کار گرفته میشود یا خیر.

3- ایده های کاری که به صورت ناخودآگاه به ذهنتان خطور می کند میتواند برای ارزش های اصلی و مهارت های شما مفید باشند 

می توانید آنها را با خانواده، دوستان و یا مشاوران شغلی در میان بگذارید. از منابع آنلاین استفاده کنید، مشاورانی که به صورت آنلاین می توانند شما را راهنمایی کنند یا میتوانید از وب سایت های کاریابی نیز کمک بگیرد همچنین کتابخانه هایی که منابع مفیدی در اختیار شما قرار میدهند نیز میتوانند به شما کمک کنند.

4- یک ارزیابی اولیه از چندین رشته مختلف کاری برای تشخیص اهداف جدیدتان انجام دهید.


5-در مورد این رشته های مختلف کاری مطالعات زیاد انجام دهید تا شخصا بتوانید در مورد آنها اطلاعات کافی را برای ورود به عرصه ی جدید به دست بیاورید.


6- در ابتدا باید مشاغل مختلف را به عنوان شغل مورد علاقه تان ارزیابی کنید. 

میتوانید ساعات کوتاهی را در چند روز در کنار  افرادی باشید که در حال حاضر شغل مورد علاقه شما را دارند، ببینید که چگونه کارشان را انجام میدهند مثلا میتوانید به دانشگاه‌ها بروید و از فارغ التحصیلان  آن رشته مورد علاقه تان پرس و جو کنید.

7-برای اینکه علاقه تان را بسنجید و از بابتش آسوده خاطر باشید مدتی را داوطلبانه به کار مورد علاقه تان مشغول شوید.

مثلا اگر به حوزه ی ویرایش و چاپ علاقمندید میتوانید در دفاتر چاپ مجلات و روزنامه ها مشغول به کار شوید. اگر به حیوانات علاقمندید داوطلبانه به محل نگه داری حیوانات بروید و از نزدیک خود را با کار مورد علاقه‌تان ارزیابی کنید.

8-فرصت های آموزشی را فراموش نکنید. 

این فرصت های آموزشی می تواند مثل یک پلی شما را به شغل جدیدتان متصل کند. میتوانید در دوره های شبانه دانشگاه ها شرکت کنید. در سمینارهایی  که آخر هفته برگزار میشود و به شغل مورد علاقه تان مربوط است شرکت کنید یا حداقل یک روز در هفته را در این سمینارها شرکت کنید.

9-در شغل جدیدتان به دنبال راه هایی برای گسترش مهارت هایتان باشید. 

مثلا اگر شرکت شما میخواهد کلاس های آموزشی را در زمینه های کاری به صورت آنلاین برگزار کند حتما در این کلاس ها شرکت کنید.

10- مسئولیت هایتان را در شغل فعلی تان عوض کنید.

 مثلا اگر مدیر یک فروشگاه زنجیره ای هستید و باید تا پاسی از شب و حتی آخر هفته را هم کار کنید می توانید در همان حوزه کاری یک مسئولیت دیگری را به عهده بگیرید. مثلا اگر کار برنامه ریزی و پشتیبانی را انجام میدهید میتوانید به بخش های دیگری نقل مکان کنید مثلا بخش فروش یا پروژه ها را در دست بگیرید.
منبع:tabnak.ir

هپاتیت "B" عامل اصلی سیروز کبدی

یک متخصص بیماری‌های داخلی گفت: سیروز کبدی در نهایت منجر به نارسایی کبد و مرگ خواهد شد.

به گزارش ایسنا، دکتر قباد سلیمی سیروز کبدی را عارضه پیش رونده و غیرقابل کنترل کبد دانست که منجر به تغییر بافت و آسیب کبد می‌شود و در نهایت نارسایی کبد را ایجاد می‌کند.

وی علت عمده بروز سیروز کبدی را ویروس‌ها خصوصا هپاتیت بیان کرد و افزود: بیش از همه هپاتیت نوع B و بعد هم هپاتیت نوع C می‌تواند زمینه ساز بروز سیروز کبدی شود.

به گفته این پزشک متخصص، عوامل دیگری نیز می‌تواند در بروز سیروز کبدی نقش داشته باشد که البته در کشور ما کمتر شایع است از جمله مصرف طولانی و مداوم الکل.

سلیمی با بیان اینکه زمینه‌های ژنتیکی و عوامل خودایمنی نیز می‌تواند باعث بروز سیروز کبدی شود، تصریح کرد: گاهی مواقع کبد چرب نیز از عوامل سیروز عنوان می‌شود، اما کبد چرب بیشتر در طولانی مدت موجب نارسایی کبد خواهد شد.

وی معتقد است: سیروز کبدی از نظر شیوع ربطی به جنسیت فرد ندارد و مسلما شیوع آن در افرادی که به دلیل رفتارهای پرخطر یا کسانی که از فرآورده‌های خونی آلوده استفاده می‌کنند و در معرض ابتلا به هپاتیت هستند، بیشتر است.

این متخصص بیماری‌های داخلی ضعف، بی حالی، خستگی، تغییر وزن و اشتها، تغییر رنگ ادرار، تغییر عادت ماهیانه در زنان و ... را از علائم عمومی سیروز کبدی خواند و تاکید کرد: در مراحل پیشرفته نیز علائمی چون زردی و یرقان، بزرگی طحال، ایجاد دانه بر پوست، گشاد شدن عروق سطح پوست، جمع شدن آب در شکم و کوچک شدن سینه و بیضه ظاهر خواهد شد.

سلیمی افزود: اگر بیماری سیروز کبدی در مراحل اولیه تشخیص داده شود می توان با برخی اقدامات و رعایت برخی نکات تغذیه‌ای و تحرکی و مصرف داروهای ضد ویروس (در مواردی که سیروز ناشی از هپاتیت باشد) سرعت پیشرفت آن را کم کرد.

وی خاطرنشان کرد: انتهای این بیماری نارسایی کامل کبد و سپس مرگ است، اما بر اساس درجات بیماری ممکن است فرد از دو سه سال تا 10 سال عمر کند.

وی پیوند کبد را از راه‌های درمان سیروز اعلام کرد و گفت: البته این روش بسیار هزینه بر و زمان بر است و امکانات آن در همه جای کشور وجود ندارد. 


منبع:tabnak.ir

غذاهایی که حافظه را تقویت می‌کند

اغلب افراد فکر می‌کنند به مرور زمان و با پیر شدن حافظه آنها ضعیف می‌شود در حالی که مصرف غذاهایی مانند ماهی، عسل، انواع سبزیجات و غذاهایی حاوی ویتامین B می‌تواند حافظه را تقویت کند.
 
وحید عرفانی متخصص تغذیه در گفت‌وگو با فارس در پاسخ به اینکه چگونه می‌توان با مصرف غداهای مفید حافظه را تقویت کرد، اظهار داشت: تأثیر تغذیه در عملکرد تمامی اندام‌های بدن از جمله مغز به اثبات رسیده است؛ پژوهشگران روی تأثیر غذاهای مختلف بر عملکرد مغز تحقیقات زیادی انجام داده‌اند که مهمترین آن تأثیر ماهی و روغن‌ ماهی بر حافظه استعداد و موفقیت ذهنی به اثبات رسیده است.

وی با اشاره به اینکه افرادی که ماهی به مقدار زیاد مصرف می‌کنند کمتر در معرض ابتلا به فشارهای عصبی از دست‌دادن تمرکز و کم شدن حافظه قرار می‌گیرند، افزود: چربی امگا 3 موجود در ماهی التهاب مغز را کاهش می‌دهد و از آن محافظت می‌کند؛ در عین حال برای رشد مناسب مغز در کودکان ضروری است.

وی به نقش میوه و سبزی‌ها در عملکرد مغز و حافظه اشاره کرد و ادامه داد: از آنجایی که میوه و سبزی‌ها سرشار از آنتی‌اکسیدان و ویتامین‌ها هستند علاوه بر اینکه از پیری زودرس از جمله پیری مغز پیشگیری می‌کنند تا 11 درصد احتمال بروز سکته را نیز پایین می‌آورند.

وی گفت: تحقیقات نشان داده زغال اخته و انگور توانایی ارتباط سلول‌های مغزی را با یکدیگر بالا می‌برد و اسفناج و توت‌فرنگی از روال زودهنگام مغز که با کهولت سن بوجود می‌آید را پیشگیری می‌کند.

این متخصص تغدیه توصیه کرد تا میوه‌هایی چون انگور قرمز، پرتقال، گیلاس، کیوی، موز، سیب، زردآلو، هلو، گلابی، خیار، ذغال‌اخته را با توجه به فصلی که این میوه‌ها وجود دارند در زنجیره‌ غذایی قرار دهیم؛ همچنین سبزی‌هایی مانند کاهو، جوانه گندم، اسفناج خام، کدو و بادمجان، سیر، فلفل قرمز، پیاز و ذرت را نیز به روش‌های مختلف مانند تهیه سالاد یا تهیه سوپ مصرف کنیم.

منبع:tabnak.ir

دل داشته باش ...

یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود . چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود تصمیم گرفت برای گذراندن وقت ، کتابی را خریداری کند همراه کتاب یک بیسکوییت هم خرید.


او بر روی یک صندلی دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.

در کنار او یک بسته بیسکوییت بود و در کنارش مردی نشسته بود و داشت روزنامه می خواند. وقتی که او نخستین بیسکوییت را به دهان گذاشت متوجه که مرد هم یک بیسکوییت برداشت و خورد. او با خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت پیش خود فکر کرد بهتر است ناراحت نشوم شاید اشتباه کرده باشد.


ولی این ماجرا تکرار شد هر بار که او بیسکوییت بر می داشت آن مرد هم همین کار را می کرد . این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی خواست واکنش نشان دهد. وقتی که تنها یک بیسکوییت باقی مانده بود پیش خود فکر کرد: (حالا ببینم این مرد بی ادب چه کار خواهد کرد ؟)

مرد آخرین بیسکوییت را هم نصف کرد و نصفش را خورد : این دیگه خیلی پررویی می خواست . او حسابی عصبانی شده بود. در این هنگام بلند گوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست ، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت.


وقتی داخل هواپیما روی صندلی اش نشست دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساکش قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوییت آنجاست باز نشده و دست نخورده. خیلی شرمنده شد از خودش بدش آمد..... یادش رفته بود که بیسکوبیتی خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود.

آن مرد بیسکویتهایش را با او تقسیم کرده بود بدون آنکه عصبانی و برآشفته شده باشد.

داستان : سقوط

یکی از با ارزش ترین مثال هایی که اثر افکار و اندیشه های نامطلوب را در کار و زندگی نشان می دهد داستان خلبان (کادل والندا) است. 

این شخص ، سالها با موفقیت بی مانندی پرواز های مختلف هوایی را انجام داده بود و یک بار هم به شکست نیندیشیده بود. فکر سقوط در ذهن او نمی گنجید!


او هموار پروازهایش را با شایستگی و موفقیت کامل انجام می داد:


روزی از روزها به همسرش اطلاع داد که گاهی اوقات افکار منفی در مورد پروازهایش به او هجوم می آورد و او را می آزارد و به وی خاطر نشان کرد که حتی یکبار خود را در حال سقوط هواپیما دیده است همسرش وی را دلداری می داد که ناراحت نشود و از وی در خواست می کرد که این افکار را از سر خود بیرون کند و دیگر حتی برای یک لحظه هم به سقوط نیندیشد.


با وجود توصیه گری همسرش ، خلبان موفق و همیشه پیروز آسمانها افکار منفی مربوط به سقوط هواپیما را در ذهنش ریشه کن نمی کند و حتی چند بار دیگر منظره سقوط هواپیما را در نظر مجسم می کند از آنجا که افکار و اندیشه های انسان تأثیر مستقیمی در روحیه وی دارد و روحیه نیز ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی با اعمال و رفتار انسان دارد

 فقط سه ماه پس از اولین باری که خلبان بدون شکست خطوط هوایی ، این موضوع را به زنش گفت، هواپیمایش سقوط کرد و او جان خود را در اثر حادثه از دست داد!!!

<<شکست اساسا ثمره ی اندیشیدن به شکست است>>

خط قرمز هایی که در تلویزیون شکسته شد و موجبات ممنوع التصویری را فراهم آورد!

                   http://naghdefarsi.com/images/stories/rooz/1000/12.09/191717.jpg



شکستن گاه و بیگاه خط قرمزها در برنامه های زنده رسانه ملی آن قدر غیرقابل پیش بینی بوده که حتی خود مسئولان این رسانه هم نتوانسته اند نسبت به آنها واکنش نشان دهند. امیر وفایی در روزنامه «قانون» کوشیده با نگاهی طنز به این مقوله بنگرد.


ممنوع التصویری در برنامه های زنده

آمار نشان می‌دهد که بسیاری از اتفاقات منجر به ممنوع‌التصویر شدن افراد از صداوسیما، در برنامه‌های زنده اتفاق می‌افتد. آخرین مورد این حوادث مربوط می شود به ابراز ارادت محمد مایلی کهن به داریوش در برنامه نود. قبل از مایلی‌کهن دختر حمید استیلی در یک برنامه زنده از ورق بازی کردن با پدرش به صورت شرطی پرده برداشته بود. سعید راد هم در تمجید از بهروز وثوقی سخنرانی کرده بود، فرزاد حسنی چهره سردار رادان را با بهرام رادان مقایسه کرد و... و همه دوستان تا مدتی دیگر در تلویزیون آفتابی نشدند.

با توجه به اینکه خط قرمزها همگی با خودکار ترسیم شده‌اند و امکان پاک کردن آنها وجود ندارد، بهتر است تلویزیون بساط این برنامه‌های زنده را جمع کند. در غیر این صورت در آینده‌ای نزدیک دیگر چهره مجاز التصویری باقی نمی ماند و تلویزیون مجبور می‌شود از صبح تا شب حامد زمانی را در حال رها کردن صدا نشان بدهد. با روندی که مهمانان برنامه‌های زنده در پیش گرفته‌اند پیش‌بینی آنچه به زودی در این برنامه‌های حادثه‌خیز رخ خواهد داد کار دشواری نیست.

برنامه سین مثل سریال:

مجری: خانم افشار معمولا مردم توی کوچه و خیابون وقتی شما رو می‌بینن چه سوالی ازتون می‌پرسن؟
مهناز افشار: عرض شود که اکثرا می‌گن چقدر شبیه خانم فائقه آتشین هستی، باهاش نسبتی داری؟
مجری: خب همکارانم اشاره می‌کنن که وقتمون تمومه.
مهناز افشار: منم بهشون می‌گم نه متاسفانه ولی آهنگاشونو دوست دارم. به خصوص اونی که می‌گه: «غریبه آشناااااااا دوسِت دارم بیا...»
(تصویر قطع می‌شود، چند ثانیه بعد تصویر ثابت یک گل آفتابگردان را می‌بینیم. صدای سالار عقیلی را هم می‌شنویم که می‌خواند: وطنم ای شکوه پابرجا....)

برنامه هفت:

گبرلو: آقای عطاران در پایان اگر حرف خاصی باقی مونده بفرمایین.
عطاران: ... بله، من چند وقت پیش گفته بودم حاضرم برای خندوندن مردم شلوارمو هم پایین بکشم. گویا بعضیا این حرف رو به شوخی گرفتن. (از جایش بلند می‌شود) بنده الان همین جا این کارو انجام می‌دم تا خیلی چیزا مشخص بشه.
گبرلو: نه... خواهش می‌کنم... رضا جان یه لحظه به من نگاه کن... این تن بمیره. (چند نفر از بیرون کادر وارد می‌شوند و دست‌های عطاران را می‌گیرند. تصویر مردمی که در صف رای دادن ایستاده‌اند را می‌بینیم و سالار عقیلی می‌خواند: نام جاوید وطن... صبح امید وطن...)

برنامه سفر بخیر:

مجری: آقای بیگ‌زاده وقتی مثلا خانم خونه می‌گه باید بریم مسافرت اما آقای خونه مخالفه به نظر شما چه باید کرد؟
بیگ زاده: خب سفر چیز خوبیه و باعث نزدیک‌تر شدن اعضای خانواده به همدیگه می‎شه. اگه اشتباه نکنم خانم تارا یه آهنگی داره که می‌گه: «آقا بالاسر نخواستم، یار بی‌سفر نخواستم، یه سر و هزار سودا داره من دردسر نخواستم.»
(مجری با تعجب به بیگ‌زاده نگاه می‌کند و 15 ثانیه سکوت حاکم می‌شود)

برنامه موسیقی ایرانی:

مجری: بله گویا آقای اخشابی پشت خط هستند. آقای اخشابی سلام... خیلی دوست داشتیم حضوری در خدمتتون باشیم اما گویا دوبی تشریف دارید.
اخشابی: من هم سلام عرض می‌کنم... بله یه مسافرت کاری پیش اومد. اتفاقا آقای ابی هم اینجا هستند. گوشی... گوشی... (گوشی را می‌دهد به ابی)
ابی: الو؟.... قربون همتون برم.... آ ماشالااااااااااااااااااااااا.
(سالار عقیلی: همه شاد و خوش و نغمه زنان... به صلابت ایران جوان)

برنامه صبح بخیر ایران:

مجری: آقای مربی افراد سن و سال دار هم می‌تونن این نرمش ها رو انجام بدن؟
مربی: اگر از قدیم ورزشکار بوده باشن چرا که نه؟ اتفاقا بنده دیشب از طریق وب‌کم با خانم جمیله صحبت می‌کردم. تا خودتون نبینید باورتون نمی‌شه که ایشون توی این سن و سال هنوز چقدر رو فرمه. چرا؟ چون از جوونیش ورزش کرده.
(تصویر کلا می‌رود و شبکه به مدت دو ساعت و نیم برفک پخش می‌کند)

برنامه به خانه برمی‌گردیم:

مجری: آقای دکتر اگه این رژیم غذایی رو روی سایت‌تون هم گذاشتید لطفا آدرس سایت رو بفرماین تا بینندگان هم به اون دسترسی داشته باشن.
دکتر: بله حتما. در عین حال توصیه می‌کنم که بینندگان عزیز مستند "خوراکی‌های دوست‌داشتنی" بنگاه خبرپراکنی بی بی سی فارسی رو هم حتما ببینن. فرکانس این شبکه عبارت است از: هاتبرد، ترانسپوندر 72، پولاریزاسیون:عمودی...
(میکروفون دکتر قطع می‌شود و فقط لب زدن او را می‌بینیم. سالار عقیلی می‌خواند: من که فرزند این سرزمینم، در پی توشه‌ای خوشه‌چین‌ام ....)

-------------

منبع: روزنامه قانون


منبع:naghdefarsi.com