داستان جالبه با خواهر زنم ...
من خیلی خوشحال بودم… من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم… والدینم خیلی کمکم کردند… دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود… فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود… اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم… یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی… سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه همین الان ۵۰۰ هزار تومن به من بدی بعدش حاضرم با تو سکس داشته باشم.
روزی پیرمرد قمار بازی احضاریه ای از طرف اداره مالیات دریافت کرد که در آن نوشته بود در روزی مشخص برای تعیین مالیاتش به اداره مالیات برود.
صبح روز مورد نظر او بهمراه وکیلش به اداره مالیات رفت و در آنجا کارمند اداره مالیات از او پرسید که این ثروت هنگفت را از چه راهی بدست اورده تا برایش مالیات تعیین کند؟
پیرمرد جواب داد: من در تمام زندگی مشغول به قمار بوده ام و تمام این ثروت از راه قمار بدست آمده.
کارمند مالیاتی گفت: محال است این همه ثروت از راه قمار باشد! یعنی شما هیچگاه نباخته اید؟
اداره مالیات باور ندارد که همه ان از راه قمار باشد....
پیرمرد گفت: اگر دوست داشته باشید در یک نمایش کوچک به شما نشان خواهم داد. و سپس ادامه داد:
مثلا من حاضرم با شما سر هزار دلار شرط ببندم که چشم راست خود را با دندان گاز خواهم گرفت!
کارمند اداره مالیات گفت: اینکار محال است! من حاضرم شرط ببندم!
ادامه مطلب ...
یارو زبونش میگرفته،
میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟
کارمند داروخونه می گه:
دیب دیگه چیه؟
یارو جواب می ده: دیب
دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده می گه: والا ما
تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو می گه: بابا دیب،
دیب!
طرف میبینه نمی فهمه،
می ره به رئیس داروخونه می گه.
اون میآد می پرسه: چی
میخوای عزیزم؟
یارو می گه: دیب!
رئیس می پرسه: دیب دیگه
چیه؟
ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا” بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:
اگر شما یکی از بچههای ما هستید؛ شماره ۱ را فشار دهید.
اگر میخواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره ۲ را فشار دهید.
اگر میخواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره ۳ را فشار دهید.
اگر میخواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره ۴ را فشار دهید.
اگر میخواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره ۵ را فشار دهید.
اگر میخواهید بچه تان را از مدرسه برداریم؛ شماره ۶ را فشار دهید.
اگر میخواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم؛ شماره ۷ را فشار دهید.
اگر میخواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره ۸ را فشار دهید.
اگر پول میخواهید؛ شماره ۹ را فشار دهید.
اما اگر میخواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید،
بگویید، ما داریم گوش میکنیم …
ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات
حرف میزنیم، بابایمان هم همینطور.
بابایمان همیشه وقتی با ما حرف میزند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان
دوبار به ما گفت؛ …..
توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول میخواهیم
میگوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
چند روز پیشا وقتی ما با مامانمان و بابایمان میرفتیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی
داشت میزد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه
گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده میشم همچین
میزنمت که به خر بگی* زن دایی .
بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان
خیلی گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد.
بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس
جنگی بپری به مردم؟
روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد.
او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.
قورباغه به او گفت :
اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم
زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم"
ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛
هر آرزویی داشته باشی شوهرت ۱۰ برابر آن را میگیرد ادامه مطلب ...